
من هیچ وقت برنده ی مدالی نشده ام؛
تصویرم از هیچ رسانه ای پخش نشده؛
صدایم به هیچ ارگانی نرسیده؛
هیچ روزنامه ای مصاحبه ای از من چاپ نکرده؛
دستم به هیچ حضرتی نخورده؛
عکسم روی جلد هیچ مجله ای نبوده؛
از هیچ بانکی برنده ی جایزه ای نشده ام
و حتی تا به حال پیامکی هم نفرستادم که رسانه ای اسمم را بخواند...
من همینم!
همین یک ذره ای که هیچ جا هیچ اثری از وجودش نبوده!
هیچ وقت ننوشتم که دیده بشوم!
می نویسم...
چون خیلی وقتها نشد این حرفها از توی حنجره ام فوران کنند...(همیشه)
خیلی وقتها شنیده نشدم...
گاهی شنیده شدم و درک نشدم...
پس همچنان می نویسم و میگذارم یک چیز های زندگی این وسط از زیر دستم در برود...
من همیه همه ی زندگی ام از دستم در می رود
وهمیشه همه ی زندگی ام مثل شاید جیوه است
واز دستم در می رود
شاید روزی زندگی با پای خودش بیاید
وبگوید
بیا
من را
زندگی کن
نمی دانم
شاید ان هنگام زمان مرگم باشد وشاید
در خواب
وشاید هیچ کدام
زندگی چیزیست که من یکی زیرش شانه خم کرده امن
شایداز ظاهرم چنین چیزی هویدا نباشد
شاید از باطنم
واز سخنانم
از طرز رفتارم
اما در کل چنین شده ام
وکاش زندگی جور دیگری با من تا کند
می شود اتویم کنی
وقبل از تا کردن
یک 1و2و3ای بگویی
حیف که این طور اصلا نخواهد بود ونخواهد شد
نمی دانم شاید هم بشود
اگر شد اطلاعیه می زنم برای تمام دنیا
.: Weblog Themes By Pichak :.
بازدید امروز: 52
بازدید دیروز: 90
کل بازدیدها: 39605